چگونه کار گروهی گاهی منجر به اتخاد تصمیمهای نادرست میشود؟
- رغم تبلیغات موجود، طوفان فکری یا همان همفکری اغلب بی اثر است.
- انسانها به عنوان حیواناتی اجتماعی بیش از آنچه که ما تصور میکنیم تحت تاثیر دیگران قرار میگیرند.
- طوفان فکری اغلب ایدههای خلاقانه و مفید کمتری میآفریند، تا زمانی که خودمان تنها فکر میکنیم.
الکس آزبورن، مدیر تبلیغات، در سال ۱۹۴۲، در کتاب خود ایدهاش را در خصوص تکنیکی که آن را «طوفان فکری» نامیده بود، ارائه کرد. فرآیندی که در آن شرکت کنندگان بدون هیچگونه انتقادی ایدههای خود را به اشتراک میگذارند و فرصت دارند ایدههای دیگران را هم بشنود. ایدهی آزبورن از آن زمان تا کنون تاثیر زیادی بر دنیای فعالیتهای گروهی داشته. بر اساس گفتههای سوزان کین ، مشکل اینجاست که «طوفان فکری و تفکر گروهی در واقع جواب نمیدهد.»
کین در کتاب خودش: «سکوت: قدرت درونگراها در دنیایی که از سخن گفتن باز نمیایستد.» که بسیار هم مورد استقبال و تحسین قرار گرفته، در خصوص مطالعهای در سال ۱۹۶۳ صحبت میکند که نشان میدهد شرکتکنندگان در پروژههای تحقیقاتی وقتی تنها کار میکنند ایدههای بیشتری تولید میکنند، تا زمانی که در یک گروه کار میکنند، و ایدههای باکیفیتتری را به صورت انفرادی مطرح میکنند.
در ادامه کین توضیح میدهد که حدود نیم قرن است که بخش قابل توجهی از تحقیقات انجام شده، تایید این نظریه هستند که ایدهپردازی گروهی کاری بیارزش و بیفایده است.
یک مطالعه نشان میدهد که با افزایش تعداد افراد یک گروه، نتایج حاصل از همفکری آن گروه نیز به طور فزایندهای بدتر میشود.
آدریان فرنهام، روانشناس سازمانی، اینطور نتیجهگیری میکند که، «اگر شما با افراد با انگیزه و بااستعدادی طرف باشید، باید زمانی که خلاقیت و کارآییشان در بالاترین اولویت است، تشویقشان کنید که به تنهایی کار کنند.»
البته کین یک استثنای واضح را هم بیان میکند: همفکری آنلاین.
تحقیقات نشان داده است که وقتی همفکری گروهی بصورت آنلاین رخ میدهد، نه تنها نتایج بهتری نسبت به عملکرد فردی دارد، بلکه هرچه گروهی که نظراتشان را آنلاین مطرح میکنند بزرگتر باشد، نتایج بهتری به دست خواهد آمد.
چرا طوفان فکری آنلاین بهتر جواب میدهد؟
روانشناسان سه توضیح رایج برای شکستهای مربوط به طوفان فکری ارائه دادهاند. به گفتهی کین:
۱. بیخیالی ناشی از جمع: «در یک گروه، برخی افراد تمایلشان بر این است که عقب بنشینند و اجازه دهند که دیگران کار را انجام دهند.»
۲. انفعال اجباری: «تنها یک نفر میتواند در لحظه صحبت کند یا ایده تولید کند، در حالی که دیگر اعضای گروه مجبورند با حالتی منفعل کنار بنشینند.»
۳. ترس از قضاوت: «ترس از اینکه ایدهای مطرح کنند که در جمع احمقانه به نظر بیاید.»
این توضیحات ارزشمندند و در عین حال مطالعه ای تحقیقاتی که توسط یک متخصص علوم اعصاب ( گریگوری برنز) در سال ۲۰۰۵ در دانشگاه ایموری انجام شد، نتیجهای شگفت انگیز داشت:«گروهها باعث تغییر ذهنیت میشوند. اگر گروه فکر میکند پاسخ مورد نظر الف است، احتمال اینکه شما هم به این باور برسید که پاسخ مورد نظر الف است بسیار زیاد است.»
این آزمایش چنین بود که به اعضای گروه دو شی مختلف سه بعدی را روی صفحه نمایشگر کامپیوتر نشان میدادند و از شرکت کنندگان میخواستند تا تصمیم بگیرند که آیا شی اول میتواند برای تطبیق با شی دوم چرخانده شود یا خیر.
نتایج:«وقتی داوطلبان انفرادی این بازی را انجام دادند، فقط ۱۳.۸ درصد از مواقع پاسخ اشتباه دادند، اما وقتی این بازی را گروهی انجام دادند که اعضایش به اتفاق پاسخ اشتباه میدادند، در ۴۱ درصد مواقع نظرشان موافق گروه بود.»
کین اذعان داشت:«داستان اینطور نیست که شما آگاهانه بگویید، اممم… مطمئن نیستم، اما همه آنها فکر میکنند پاسخ الف است، پس من هم با آنها همراه خواهم شد.»
یا بگویید:«من میخواهم آنها از من خوششان بیاید، پس من هم وانمود میکنم که پاسخ الف انتخاب من است.»
نه، رفتار شما ناخودآگاه خواهد بود. بیشتر داوطلبان در تحقیقات برنز چنین گزارش دادهاند که با گروه همراه شدهاند چون گمان میکردهاند نظرشان تصادفا با نظر گروه یکی است.
به بیان دیگر آنها نسبت به اینکه تا چه حد گروه رویشان تاثیر گذاشته، کور شده بودند. وقتی ما گروهی کار میکنیم، تشخیص اینکه هر فرد واقعا در مورد مسالهای چه فکری میکند بسیار دشوار است. زیرا ما انسانها، حیواناتی اجتماعی هستیم که در گروه تحت نظر دائمی هستیم و در نتیجه رفتارمان را تنظیم میکنیم.
واقعیت این است که چه ما آگاه باشیم چه نباشیم، تاثیر گروه همیشه وقتی ما گروهی کار میکنیم، ایجاد میشود.
و کسی که با توجه به این قضیه، از اکثریت قاطع نباشد که تحت تاثیر گروه قرار گرفته : گویندگان برجسته و حرفه ای
در یک مجلهی علمیپژوهشی که در دانشکده حقوق میسوری منتشر میشود، پروفسور جان لند اظهار داشته که گروهها برای تحلیلهای محتاطانهی درونگراها فضایی ایجاد نمیکنند و این موضوع ممکن است منجر به تصمیمگیریهای اشتباه شود.
کین در کتاب سکوت میگوید:«بین بهترین سخنور بودن و تولید بهترین ایدهها رابطه صفر است.» او در مصاحبه ای به این جمع بندی رسیده که:«منظورم این نیست که باید کار گروهی را لغو کنیم، اما باید از آن بسیار کارآمدتر از امروز استفاده کنیم.»