دردهای روانی را برطرف کنید، تا دردهای جسمی برطرف شوند

افکار مداوم و ناخوشایند، واکنش‌های ستیز و گریز را در شما فعال می‌کنند.

 

نکات کلیدی:

 

  • آگاهی بشر منحصر به فرد است، آگاهی بشر چون قدیمی است در برابر تهدیدهای روانی واکنش‌های فیزیولوژیک مشابه تهدیدات فیزیکی ایجاد میکند، اما شما نمی‌توانید از مسائل روانی فرار کنید.
  • تهدیدات روانی پایدار علائم زیادی ایجاد می‌کنند، از جمله دردهای مزمن، و بسیاری بیماری‌های جدی دیگر هم ممکن است از نتایج تهدیداد روانی پایدار باشند.
  • دردهای مزمن می‌توانند باعث خشم شوند، و این بسیار مخرب است، و در بعضی موارد باعث خودویرانگری میشوند.خود ویرانگری کاری میکند که شما به طور کامل از سلامت خودتان غافل شوید.
  • سلامتی روحی روانی عاملی اساسی در سلامتی جسمی شماست. و متقابلا داشتن احساس جسمانی بهتر به وضعیت روحی شما نیز کمک می‌کند.

 

همه‌ی موجودات زنده نسبت به تهدیدات واکنش‌های حیاتی دارند و این شامل انسان‌ها نیز می‌شود. البته چون انسان‌ها از زبان و آگاهی برخوردارند، تهدیدات منحصر به فرد و متفاوتی هم اطرافشان هست. مشکل اینجاست که افکار ناخوشایند و احساسات منفی همان واکنش فیزیولوژیکی را ایجاد می‌کنند که تهدیدات فیزیکی و جسمی باعثش می‌شوند.

و از آنجایی که ما نمی‌توانیم از افکار و احساساتمان فرار کنیم، هر فرد با سطح پایدار و ثابتی از فیزیولوژی ستیز و گریز درگیر است. احساسات سرکوب شده منجر به بروز واکنش‌هایی شدیدتر هم می‌شوند، چون جایی برای گریختن نیست.

دردهای مزمن نیز شاید از همین خودآگاهی ناشی شده باشند، و متقابلا شرایط فیزیولوژیک شما تعیین کننده شرایط روانی شماست.

سلامتی روانی و روحی شما بزرگترین عامل موثر بر سلامت عمومی شماست. بدین صورت که افزایش پایدار هورمون‌های استرس، افزایش متابولیسم و التهاب را به دنبال دارد. بدن شما به این شرایط انبوهی از واکنش‌های فیزیکی را نشان می‌دهد. وقتی با دردی روحی یا جسمی درگیر هستید، بدن شما به عنوان تلاش نهایی برای بازپسگیری کنترل خود، استرس شدیدتری ایجاد می‌کند. انسانها برای ابراز این حالت از کلمه‌ی  «خشم» استفاده می‌کنند. خشم را عموما به عنوان احساسی مخرب می‌شناسند که بسیار هم قوی است.

خون رسانی به نوروکورتکس‌ها (مراکزی از مغز که مخصوص فکر کردن هستند) کاهش می‌یابد و خون به بخش‌های پایینی سیستم عصبی منحرف می‌شود.

بدن شما پروتئین‌های التهابی به نام سیتوکین ترشح می‌کند؛ که مغز را حساس و ملتهب می‌کنند. در نتیجه ذهن شما امکان تفکر صحیح را از دست می‌دهد و آگاهی  خود را نسبت به احتیاجات اطرافیانتان از دست می‌دهید، و این پله‌ای به سوی رفتار مسموم است.

 

آثار مخرب خشم

عصبانیت و خشم هرچیزی را در مسیر خودش نابود می‌کند؛ حتی خودِ شما را. خودویرانگری و خودکشی در افرادی که از دردهای روحی مزمن رنج می‌برند، رایج‌تر است.

خوشبختانه این چنین مواردی کمیابند، اما به هر حال نوعی موذی و رایجی از خشم هست که  برای سلامتی شما کاملا مضر است‌. شاید شما انرژی و توان اهمیت دادن به این مساله رو نداشته باشید و امکانش هم خیلی زیاد است که اصلا اهمیتی ندهید. اما فراموش نکنید که عصبانیتِ درون ما بسیار کشنده است، چرا که نقطه‌ی پایانی ندارد.

 

چرا نخواهید احساس نیرومندی و سلامتی کنید؟!

مجموعه دیگری از امراض و بیماری‌ها نیز هستند که ناشی از بی‌توجهی شما به سلامتی روانی خودتان هستند. شرایط زمانی پیچیده می‌شود که آدم احتیاج به کنترل روحی روانی پیدا می‌کنند. همه‌ی ما خوب می‌دانیم که تلاش برای فکر نکردن به مساله‌ای باعث اندیشیدن بیشتر به همان مساله می‌شود و پژوهش‌های بساری این پدیده را تایید کرده‌اند. این تاثیرات منفی زمانی که شما تحت فشار شدید استرس هستید دوچندان می‌شوند. این روند مرگبار را در این مقاله اثر «کنایه آمیز» می‌نامیم.

 

اثر کنایه آمیز: از هر طرف بروید، نمی‌توانید از  افکارتان بگریزید.

اثر کنایه آمیز یک مانع قابل توجه و مهم  برای صحت و سلامتی است، که دوجنبه‌ی متضاد اما به یک اندازه مختل‌کننده دارد.یکی زمانی است که سعی می‌کنید به چیزی فکر نکنید، و بیشتر و بیشتر به آن فکر می‌کنید! و در نتیجه احساسات سرکوب شده در طول زمان پیوسته قدرتمندتر و مخرب‌تر می‌شوند.

اما جنبه‌ی مخرب‌تر اثر کنایه آمیز این است که وقتی سعی می‌کنید به چیز مثبتی فکر کنید، کمتر و کمتر به آن فکر خواهید کرد. قصد و نیت آگاهانه‌ی شما تحت تاثیر نیاز ناخودآگاه شما به مراقبت از چیزهایی قرار می‌گیرد که ممکن است در دستیابی به آن اختلال ایجاد کند. بخش ناخودآگاه ذهن شما غیرعامدانه انرژی بیشتری را صرف مقابله با منفی‌ها میکند.

اگر سعی کنید افکار ناخوشایند را سرکوب کنید، صدایی غیر منطقی و خودمنتقد از درون خودتان سر شما فریاد می‌زند و ساکت کردن این صدا از راه منطقی غیر ممکن است. تسلیم این صدای درونی شدن باعث می‌شود در معرض تهدیدات پایدار روانی قرار بگیرید که نتیجه‌شان تغییرات فیزیولوژیکی است.

قصد شما رهایی از درد است،  اما ناخودآگاه بیشتر و بیشتر به درد فکر می‌کنید و به این ترتیب تقویتش می‌کنید. تحقیقات نشان داده که وقتی به دنبال شادی هستید، غمگین می‌شوید و هرگاه سعی کنید غمگین باشید، به شاد می‌شوید. مثلا اگر سعی کنید در مورد مردم پیشداوری نکنید و کلیشه نبافید، انسان متعصب‌تری می‌شوید.

و این یکی از مشکلات عمده‌ی انسان است که باعث می‌شود بسیاری از کسانی که می‌کوشند دنیا را بهتر کنند، گرفتار اضطراب و تشویش و تعصب و افکار منفی شوند.

افرادی که وسواس‌ها و تعصبات اخلاقی کمتری دارند، مشکلشان با اثر کنایه‌آمیز کمتر خواهد بود. شاید به همین دلیل است که که بسیاری اوقات افراد توانمند از افراد با وجدان‌تر می‌گریزند.

همانقدر که این مساله بد و مشکل‌ساز به نظر می‌رسد، راه حل مستند آن هم ساده است: افکارتان را بنویسید و نوشته را نابود کنید. این کار هیچ ریسکی ندارد و به تدریج شما را از افکاری که نمی‌خواهید خلاص خواهد کرد.

 

فقط تو میتوانی تو را درمان کنی

مسیر درمان شما از پذیرش و برقرای ارتباط با بی‌اعتقادی و بدبینی محض درونتان آغاز می‌شود. شما ممکن است تمام راه‌های ممکن را حداقل یک بار امتحان کرده باشید و تصور کنید که اینبار چرا باید متفاوت باشد؟!

اما فراموش نکنید که برنامه‌های موفق، ابزارها و راهکارهای سیستماتیک ارائه می‌دهند که بارها امتحان پس داده‌اند و شما می‌توانید از طریقشان سیستم عصبی‌تان را آرام کنید و مسیرتان را تغییر دهید. فراموش نکنید که گاهی راه حل رهایی از دردهای فیزیکی مواجه شدن با دردهای روانی است.

 

https://www.psychologytoday.com/us/blog/anxiety-another-name-pain/202211/solve-mental-pain-resolve-physical-pain

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا